رمضان آرام و بی صدا می آید...
آرام و پاورچین مثل نسیمی که بر گل ها بوزد.
سفره رنگین و پر نعمتش را همه جا پهن می کند.بدون هیچ انتظاری.بی هیچ منتی.یک ماه همه را به این مهمانی فرخنده دعوت میکند.بزم با شکوهی که برترین و بهترین و والاترین میزبانان عالم را دارد.
تمام ذرات هستی و اجزای کائنات در عطش حضور در این بزم آسمانی می سوزند.اما این سفره تنها برای اشرف مخلوقات پهن شده.اشرف مخلوقاتی که یازده ماه سال از خدا دوری می کند حلقه محبت طلایی پروردگار خود را می گسلد و می گریزد.دور می شود.دور دور...از خالصانه ترین عشق ها می گذرد تا عشق های پوچ و تو خالی زمین را گدایی کند.و چه مهربان خدایی است که رمضان را قرار داده برای پر کرد این فاصله ها. برای بازگشت بندگان گریز پا برای پشیمانی و تطهیر.برای مهر و وصال.


رمضان آرام و بی صدا می آید...
آرام و پاورچین مثل نسیمی که بر گل ها بوزد.
سفره رنگین و پر نعمتش را همه جا پهن می کند.بدون هیچ انتظاری.بی هیچ منتی.یک ماه همه را به این مهمانی فرخنده دعوت میکند.بزم با شکوهی که برترین و بهترین و والاترین میزبانان عالم را دارد.
تمام ذرات هستی و اجزای کائنات در عطش حضور در این بزم آسمانی می سوزند.اما این سفره تنها برای اشرف مخلوقات پهن شده.اشرف مخلوقاتی که یازده ماه سال از خدا دوری می کند حلقه محبت طلایی پروردگار خود را می گسلد و می گریزد.دور می شود.دور دور...از خالصانه ترین عشق ها می گذرد تا عشق های پوچ و تو خالی زمین را گدایی کند.و چه مهربان خدایی است که رمضان را قرار داده برای پر کرد این فاصله ها. برای بازگشت بندگان گریز پا برای پشیمانی و تطهیر.برای مهر و وصال.



کوله بار گناهت هر اندازه که روی دلت سنگینی می کند آیینه وجودت هر قدر که تیره و کدر شده است.فاصله ات با پروردگارهر چه قدر که هست بیا.دست احساس دلت را بگیر.کنج خانه خدا بنشین.با او خلوت کن.سفره دلت را پهن کن بگذار دانه های اشک یکی یکی روی گونه ات روان شوند.بگذار تا تنهایی و اشک و توبه زنگار از وجودت بگیرد.اشکها سرمایه های وجودی تو هستند سرمایه ات را جایی خرج کن که ارزشش را داشته باشد.
اشکهایت را به پایش بریز.خود را بشکن از سد غرورت بگذر.بیا... تا دیر نشده بیا تا بر سر بی ریاترین سفره عالم زانو بزنیم.در پیشگاه این میزبان مهربان چاره ساز خیمه بزنیم.دست های نیازمان را به سویش دراز کنیم.ما به او دل بدهیم تا او به ما همه چیز بدهد.بیا ! مطمئن باشدر کنار این سفره برای همه جا هست.



کوله بار گناهت هر اندازه که روی دلت سنگینی می کند آیینه وجودت هر قدر که تیره و کدر شده است.فاصله ات با پروردگارهر چه قدر که هست بیا.دست احساس دلت را بگیر.کنج خانه خدا بنشین.با او خلوت کن.سفره دلت را پهن کن بگذار دانه های اشک یکی یکی روی گونه ات روان شوند.بگذار تا تنهایی و اشک و توبه زنگار از وجودت بگیرد.اشکها سرمایه های وجودی تو هستند سرمایه ات را جایی خرج کن که ارزشش را داشته باشد.
اشکهایت را به پایش بریز.خود را بشکن از سد غرورت بگذر.بیا... تا دیر نشده بیا تا بر سر بی ریاترین سفره عالم زانو بزنیم.در پیشگاه این میزبان مهربان چاره ساز خیمه بزنیم.دست های نیازمان را به سویش دراز کنیم.ما به او دل بدهیم تا او به ما همه چیز بدهد.بیا ! مطمئن باشدر کنار این سفره برای همه جا هست.